اکنون جمجمهاتعُریانبر همه آن تلاش و تکاپوی ِ بیحاصلفیلسوفانهلبخندی میزند.به حماقتی خنده میزند که تواز وحشت ِ مرگبدان تن دردادی:به زیستنبا غُلی بر پای وغلادهئی بر گردن.
(احمد شاملو)